گام به گام فارسی 2 - درس نهم : ذوق لطیف | استاد احمد رمضان زاده

کسب جمعیّت از آن زلف پریشان کردم                   

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار

جامه اش شولاي عریانی است                               

باشد که باز بینیم دیدار آشنا را

این هد هد از سپاه سلیمان همی پرد / وین بلبل از نواحی گلزار می رسد

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم / جرس فریاد می دارد که بر بندید محمل ها 

جامی بخر به جانی ور زانک مفلسی / بفروش خویش را که خریدار می رسد 

ز جور و عدل در هر دور سازیست / درو داننده را پوشیده رازیست

تقدیر و قضا - خواست و اراده - صاحب ذوق و قریهه- لطیفه پرانی - احوال و انقلابات 

ملک الشعرا - صراحت و روشنایی - بالبداهه و ارتجالاً - راضی و مسرور - تهنیت و شادباش 

توأم با صباهت - طراوات و تازگی - دست حنابسته - پوزش . تغاضا - تفریح و شادی 

متاثر و ناراحت - امیر معزی - ذوق و سلیقه - تعمین زندگی مادی - متعصب و غیرتمند 

۴

۳

۲

۱

بـه کوشش بـاز نتـوان کرد از سر تـیره بـختی را  / نگردد محـو خـط سـرنوشـت از جـبـهه فرسـایی

گويند ترک غم بگو ، تدبير ساماني بجو  /  درمانده را تدبير کو، ديوانه را سامان کجا
 

رسـتـم از سیلی تـقدیر بـه خـاک افتـاده است  /  تـا بـه کی تـکیه بـه سرپـنجه پـرزور کنی؟
 

 هـســت در قــبــضــه تــقــدیـرگـشــاد دل تــنـگ  /  حـل این عـقـده ز سـرپـنجـه تـدبـیر مـخـواه