آزمون آنلاین فارسی 2 - درس یکم : نیکی | آزمون شماره 8280

از امتحان تو ایام را غرض آن است/که از صفای ریاضت دلت نشان گیرد 

گدای خاک در دوست پادشاه من است/غرض ز مسجد و میخانه ام وصال شماست 

از دل و جان شرف صحبت جانان قرض است/غرض این است و گرنه دل و جان این همه 

سخنی بی غرض از بندۀ مخلص بشنو/ای که منظور بزرگان حقیقت بینی 

جناس ناقص- تضاد

جناس تام- استعاره

جناس تام- تشبیه

جناس ناقص- تشبیه

قاصد ز برم رفت که آرد خبر از یار/ باز آمد و اکنون خبر از خویش ندارد

درد هرکس را ببینی در حقیقت چاره‌ای دارد/ من ز عشقت با همه دردی که دارم ناگزیرم

و گر سالکی محرم راز گشت/ ببندند بر وی درِ بازگشت

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز/ کان سوخته را جان شد و آوار نیامد

مردان رسيده اند ز کوشش به مدعا  / صائب تو نيز کوشش مردانه پيش گير

زور بازوی توکل ناخدای ديگر است /  بی غم ساحل درين دريا شنائی ميکنم

 همی رنجه‌ داری تن خويش را  / دو بازوی و جان بدانديش را

به کوشش نيست دولت ، پا به دامان توکل کش / که سرو از خاک بيرون با دل آزاد می آيد

کمال است در نفس انسان سخن / تو خود را به گفتار ناقص مکن

جهان به دست تو دادند تا ثواب کنی / خطا ز سر بنهی، روی در صواب کنی

دگر بر رفیقان نباشی شفیق / به فرسنگ بگریزد از تو رفیق

ای نسیم سحر از خود به فغانم برسان / خبر او که ز خود بی‌خبرم گرداند