آزمون آنلاین فارسی 2 - درس شانزدهم : قصّه ی عینکم | آزمون شماره 3121

مفارقت

بگزاردند

مامور

فراق

الف،ب،ج،د

الف،ب،د،ج

ب،الف،د،ج

ب،ج،د،الف

داغ پنهانم نمی بینند و مهر سر به مهر / آن چه بر اجزای ظاهر دیده اند آن گفته اند

آید هنوزشان ز لب لعل بوی شیر / شیرین لبان نه شیر که شکّر مزیده اند

رنگ دستت نه به حنّاست که خون دل ماست / خوردن خون دل خلق به دستان تا چند؟

نه من از دست نگارین تو مجروحم و بس / که به شمشیر غمت کشته چو من بسیارند

سندبادنامه (ظهیریِ سمرقندی)- الهی‌نامه (عطار نیشابوری)

داستان کباب‌غاز (محمدعلی جمال‌زاده)- تیرانا (سید مهدی شجاعی)

تمهیدات (عین‌القضات همدانی)- قصه‌ی شیرین فرهاد (احمد عربلو)

تذکرة‌الاولیا (عطار نیشابوری)- مثل درخت در شب بارانی (م. سرشک)

با ياد رنگ و بوي تو اي نوبهار عشق/ همچون بنفشه سر به گريبان کشيده‌ام
 

به دیدن تو چنان خیره‌ام که نشناسم/ تفاوت است اگر راه و چاه را حتی
 

همه از فتنۀ ایام ز پا افتادند/ فتنۀ چشم سیاهش پی ایام افتاد
 

برآويخت رهام با اشکبوس/ زمين آهنين شد ، سپهر آبنوس