آزمون آنلاین علوم و فنون ادبی 3 - درس 5: اختیارات شاعری 1 (زبانی) | آزمون شماره 3514

درِ معرفت بر کسانی است باز / که درهاست بر روی ایشان فراز

پدر گفتش اندر شب تیره‌رنگ / چه دانی که گوهر کدام است و سنگ؟

شنیدم که مغروری از کبر، مست / در خانه بر روی سائل ببست

دست بر هر کجا نهی جان است / دست بر جان نهادن آسان نیست

بده ساقی می باقی که در جنّت نخواهی یافت / کنار آب رکناباد و گلگشت مصلّی را

ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است / به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم / که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند / جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

چنان در قید مهرت پای بندم              که گویی آهوی سر در کمندم

نه مجنونم که دل بردارم از دوست         مده گر عاقلی بیهوده پندم

گر آوازم دهی من خفته در گور          برآساید روان دردمندم

سری دارم فدای خاک پایت           گر آسایش رسانی ور گزندم