آزمون آنلاین فارسی 3 - درس 8: از پاریز تا پاریس | آزمون شماره 4433

چو ره مخفی ارشاد نمی دانستیم / بنمودند به ما خانه خمّاری چند 

شوره زار تن خاکی گل تحقیق نداشت / خرد این تخم پراکند به گلزاری چند 

گفته ی آز چه یک حرف چه هفتاد کتاب / حاصل عجب چه یک خوشه چه خرواری چند 

چه نصیبت رسد از کشت دورویی و ریا / چه بود بهره ات از کیسه طرّاری چند

زودگذر/ سرعت دادن/ دور دانستن/ مرشد

شتابنده /توقف کوتاه/ دور دانستن/ موبدان زردتشتی

شتابنده/ توقف موقت /نوعی بیماری همراه با سردرد /موبدان زردتشتی

زودگذر /سرعت دادن /نوعی بیماری همراه با سردرد /مرشد

وی در چهار سالگی نزد زن عمویش تحصیلات ابتدایی را آغاز کرده و در شش سالگی به مکتب رفت و با خواندن «شاهنامه» قریحهً شاعری خود را پرورش می‌دهد .

مولوی اول قرن هفتم در شهر بلخ به دنیا آمد . پنج شش ساله بود که خاندانش شهر بلخ و خویشان را بدرود کرده و به قصد حج ، رهسپار گردیدند .

هدهد ، پرندهً دانا که افسری بر سر داشت گفت : ما پرندگان را پیشوا و شهریاری است . نامش سیمرغ است و در پسِ کوه قاف بر درختی آشیان دارد .

من در آن اتاق کوچک و تاریک با سعدی آشنا شدم ، نظیر همان حجره هایی که او در آن نشسته و شعرهایش را گفته بود و خاله ام برایم می‌خواند .