شرکت در آزمون آنلاین فارسی نهم - فارسی نهم | آزمون شماره 10672

ز رستم نخواهد جهان آرمید / نخواهد شدن نام او ناپدید

به رغم دشمنم ای دوست سایه‌ای به سر آور / که موش کور نخواهد که آفتاب برآید

گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود / پس روی بهشت کس نخواهد دیدن

این سبزه که امروز تماشاگه توست / فردا همه از خاک تو برخواهد رست

نهاد _ مسند

مفعول _ مسند

نهاد _ قید 

مفعول _ قید

به مردانِ راهت که راهی بده / وز این دشمنانم پناهی بده

مرا گر بگیری به انصاف و داد / بنالم که عفوم نه این وعده داد

که چشمم ز روی سعادت مبند / زبانم به وقت شهادت مبند

امید است از آنان که طاعت کنند / که بی‌طاعتان را شفاعت کنند

سعدیا گرچه سخن­دان و مصالح گویی / به عمل کار برآید به سخن­دانی نیست

در این دم که داری به شادی بسیچ (بکوش) / که آینده و رفته هیچ است، هیچ

بیا تا بسازیم سوگند و بند / به راهی که آید دلت را پسند

 نفس با هیچ جهاندیده نخواهد گفت / راز سربسته و رسم و ره پنهانش

افسوس که شد دلبر و در دیده‌ی گریان / تحریر خیال خط او نقش بر آب است             ماضی ساده، مضارع اخباری

دیدمش خرّم و خندان قدح باده به دست / و اندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد         ماضی ساده، ماضی استمراری

دل برگرفته بودم از ایام گل ولی / کاری بکرد همّت پاکان روزه‌دار                          ماضی نقلی، ماضی ساده

گر سر برود فدای پایت / مرگ آمدنیست، دیر و زودم                         مضارع التزامی، مضارع اخباری