شرکت در آزمون آنلاین علوم و فنون ادبی 3 - درس 8: اختیارات شاعری 2 (وزنی) | آزمون شماره 152

بر مرگ دلخوش است در این واقعه مرا / کآب حیات در لب یاقوت‌فام اوست

دانی کدام خاک بر او رشک می‌برم؟/ آن خاک نیک‌بخت که در رهگذار اوست

آن نه زلف است و بناگوش که روز است و شب است / وآن نه بالای صنوبر که درخت رطب است

آب از نسیم باد زره‌روی گشته گیر / مفتول زلف یار زره‌موی خوش‌تر است

الف - ب

الف -ج

د - ه

الف - د

خود غلط است این که او شعر فرستد مرا / خود غلط است این که کس قطره به عمان برد

ما به تو آورده‌ایم درد سر ارچه بهار / درد سر روزگار برد به بوی گلاب

خرمن دانش مراست وآن دگران خوشه‌چین / خوشه به خرمن کسی به تحفه نتوان برد

هر که را گویند باشد نوبتی در آسیا / آسمان چون نوبت ما را فرامش کرده است

به عزم مرحلۀ عشق پیش نه قدمی / که سودها کنی ار این سفر توانی کرد

جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی / غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد

بیا که چارۀ ذوق و حضور نظم و سخن / به فیض‌‌بخشی اهل نظر توانی کرد

ولی تو تا لب معشوق و جام می‌‌خواهی / طمع مدار که کار دگر توانی کرد

ز آسمان بگذرم ار بر مَنت افتد نظری / ذرهّ تا مهر نبیند به ثریّا نرود (فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن)

دلم از غمت زمانی نتواند ار ننالد / مژه یکدم آب حسرت نشکبید، ار نریزد (فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن)

نه خاص در سر من عشق در جهان آمد / که هر سری که ببینی رهین سودایی است (مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن)

بیزاری دوستان دمساز / تفریق میان جسم و جان است (مفعول مفاعلن فعولن)