شرکت در آزمون آنلاین علوم و فنون ادبی 3 - علوم و فنون ادبی 3 | آزمون شماره 3304

هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌‌ای (مفتعلن فاعلات مفتعلن فع)

 باده خور و به دامنم پاک کن آن دهان و لب (مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن) 

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌‌ایم (مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن) 

میان گریه می‌‌خندم که چون شمع اندر این مجلس (مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن) 

ز شربت خانۀ لطفت دوایی ده که با دردت / دل سست ضعیفم را قوی افکار می بینم

جهان می گردد از سودا سیه بر چشم من هر دم / که چشم نازنینت را چنان بیمار می بینم

ز باد ار می وزد بر من نسیم دوست می یابم / به آب ار می رسم در وی خیال یار می بینم

رخت آیینۀ حسن است و حسنت صورت و معنی / من این صورت که می بینم در آن رخسار می بینم

تا تو به خاطر منی کَس نگذشت بر دلم / مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم

ای نفس خرم باد صبا / از بر یار آمده‌ای مرحبا

زنده شود هرکه پیش دوست بمیرد / مرده دل است آن‌که هیچ دوست نگیرد

سروی چو تو می‌باید تا باغ بیاراید / ور در همه باغستان سروی نبود شاید

قصیده‌سرایی: صبای کاشانی،  فروغی بسطامی، مجمر اصفهانی غزل‌سرایی: نشاط اصفهانی، قاآنی شیرازی، سروش اصفهانی

قصیده‌سرایی: نشاط اصفهانی، فروغی بسطامی، مجمر اصفهانی غزل‌سرایی: صبای کاشانی، قاآنی شیرازی، سروش اصفهانی

قصیده‌سرایی: صبای کاشانی، قاآنی شیرازی، سروش اصفهانی- غزل‌سرایی: نشاط اصفهانی، فروغی بسطامی، مجمر اصفهانی

قصیده‌سرایی: صبای کاشانی، قاآنی شیرازی، نشاط اصفهانی- غزل‌سرایی: سروش اصفهانی، فروغی بسطامی، مجمر اصفهانی