شرکت در آزمون آنلاین فارسی 2 - درس نهم : ذوق لطیف | آزمون شماره 1574

آن غفّاري که بر اولیاي خود رایت نصرت آشکار کرد و آن قهّاري که بر اعداي خود آیت نعمت پیدا کرد.

وحی فرستاد بدان سر سرور و مقدّم موجودات و سلالۀ طهارت و کان فتوّت، سردفتر برگزیدگان.

باز جماعتی که بوي اخلاص به مشامِ ایشان رسیده بود، نفس را قهر کردند تا به هواي ابد برسد و فردوس اعلی مأواي ایشان گردد.

از کاس مودّت شراب الفت چشیده و قلم روح این رقم بر لوح روزگار ایشان زده، آن را که خواهم بردارم و آن را خواهم فرو گزارم.

گفتم عشقت قرابت و خویش منست / غم نیست غم از دل بد اندیش منست

گفتا به کمان و تیر خود می‌نازی / گستاخ مینداز گرو پیش منست

ویرانه ز توست چون تو رفتی / معمور شود به عدل سلطان 

چو از دشت نزدیک شهر آمدند / کزان شهر جوینده بهر آمدند

ندیدیم کس این چنین زهره داشت / بدین پایگه از هنر بهره داشت

اگر چه عرض هنر پیش یار بی ادبیست / زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست

تو صاحب منصبی جانا ز مسکینان نیندیشی / تو خواب آلوده ای بر چشم بیداران نبخشایی

نیاید بسی تا به بغداد و بصره / غلامی به صدر امارت نشانی

جلال متینی- نجم‌الدین رازی- سنایی- جامی

جلال متینی- نجم‌الدین رازی- جامی- سنایی

دکتر اسلامی- دایه- سنایی- جامی

دکتر اسلامی- دایه- جامی- سنایی

گل آمد گل که هنگام بهار است/ نثار عاشقان دیدار یار است

بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران/ بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید

وقتی به هوس خواستمی بوی تو از باد/ آنها همه گویی که هوی و هوسی بود

حریف ، عهد مودّت شکست و من نشکستم/ خلیل ، بیخ ارادت برید و من نبریدم