شرکت در آزمون آنلاین عربی، زبان قرآن 2 (ویژه انسانی) - درس چهارم | آزمون شماره 335

لن تسمحي للیأس أن یتسرّب إلی قلبک أبداً : به نا امیدی اجازه نده که هرگز به قلب تو نفوذ کند! 

قد وصّاني صدیقي بالاستفادة المفیدة من الوقت : دوستم را به استفاده سودمند از زمان سفارش کردم!

المِسکُ عِطرٌ یُتَّخَذُ مِن نَوعٍ مِنَ الغِزلانِ: مشک عطری است که از نوعی آهو می گیرند!

ما استطاع رجال إطفاء الحریق أن یطفؤوا النّار : مردان آتش نشانی نتوانستند که آتش را خاموش کنند!

انتخبنا مطعماً مناسباً في ذلك الشّارع لتناول العشاء!

ذهبتُ عند أستاذ مشهور لتعلّم اللّغة الإنجلیزیّة!

حکت لي جدّتي قصّة قصیرة لتُبیّن لي نتیجة الکذب!

اجتهدَ أخي کثیراً للتّعوّد علی ترك بعض الأفعال السّیّئة!

المُسلمونَ یُحاولوا أن یُحقِّقوا أهدافَهم العالیة!

یا ولدي؛ تَأمَّلْ قبلَ أن تَبدأَ بالعمل!

المؤمنونَ في حیاتهم لا یُشرِکونَ بالله شیئاً!

یتعلَّمُ الطُلّاب اللّغة العربیّة لِکَي یفهموا لغةً حیَّة! 

کان العربُ یُغیّرونَ بعضَ المُفردات الفارسیّة إلی أوزانٍ عربیّة: عرب ها برخی واژگان فارسی را به وزن هایی عربی تغییر می دادند!

کانَ لهذا العالِم دورٌ عظیمٌ في تألیف هذا المُعجم: این دانشمند نقش بزرگی در نگاشتن این واژه نامه داشت!

المِسك عطرٌ یتّخذونه مِن نوعٍ من الغِزلان: مشک عطری است که آن را از یک نوع از آهوها می گیرند! 

قد نُقلت ألفاظٌ فارسیّة کثیرة إلی العربیّة بسبب التّجارة: واژگان فارسی زیادی  را به دلیل تجارت به عربی انتقال داده اند!

أنا سمعتُ صوتاً عجیباً فی الغابة: من صدای عجیبی از دور در جنگلی شنیدم!

وصلنا إلی قریة فی مازندران : به روستا در استان مازندران رسیدیم!

وضعتُ المصباح فی تلك المشکاة : چراغ را در آن چراغدان گذاشتم!

فریقُنا فائزٌ الیوم فی المباراة : تیم ما دیروز در مسابقه برنده شد!