شرکت در آزمون آنلاین علوم و فنون ادبی 2 - درس ششم : مجاز | آزمون شماره 7735

با آن همه بیداد او وین عهد بی‌بنیاد او / در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می‌رود

هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی / مگر آن وقت که شادی‌خور و غمخوار تو باشم

کیست آن کِش سر پیوند تو در خاطر نیست / یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست

جهانی در پی‌ات مفتون به جای آب گریان خون / عجب می‌دارم از هامون که چون دریا نمی‌باشد

نگه کردم این نظم سست آمدم / بسی بیت ناتندرست آمدم

بگفت و به گرز گران دست برد / عنان باره تیزتک را سپرد

جهانی سوی او نهادند روی / که او بود سالار دیهیم‌جوی

فروریخت از دیدگان آب مهر / به خون دو نرگس بیاراست چهر

جهان متفّق بر  الهیتش /  فرو ماند، از کُنه (درون) ماهیتش

جهانی نهاده به کاووس چشم /  زبان پر ز دشنام و لب پر ز خشم

جهان دل نهاده بدین داستان / همان بخردان نیز و هم راستان

حکیم این جهان را چو دریا نهاد / برانگیخته موج از او تندباد