شرکت در آزمون آنلاین فارسی 2 - فارسی 2 | آزمون شماره 7909

یک جنبش تو هست ز جیحون سوی فرات / یک نهضت تو هست ز خاور به باختر

تا هر کس از تو درخور فطرت اثر برد / چون شوق در طبیعت عالم حلول کن

رشحه وصل کو کزو گرد امید نم کشد / وز نم آن برآورم رخنه انفصال را

هم‌چنان امید می‌دارم که بعد از داغ هجر / مرحمی بر دل نهد امیدوار خویش را

گر مرد رهی میان خون باید رفت / از پای فتاده سرنگون باید رفت

به رنج بردن بیهوده گنج نتوان برد / که بخت راست فضیلت نه زور بازو را

نابرده رنج گنج میسّر نمی شود / مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

گر کفش تو دریده شود در رهش مرنج / کاینجا تو با درفش فریدون نیامدی

چو خود را به چشم حقارت بدید / صدف در کنارش به جان پرورید

خانه بر دوش‌تر از ابر بهاران بودم / لنگر درد تو چون کوه گران کرد مرا

نه سختی رسید از ضعیفی به مور / نه شیران به سر پنجه خوردند و زور

به فصل خزان در نبینی درخت / که بی‌برگ ماند ز سرمای سخت