شرکت در آزمون آنلاین فارسی 1 - درس نهم: کلاس نقاشی | آزمون شماره 921

به یک کس دل نبند دولت هر جایی دنیا  / سکندر کامیاب از چشمۀ حیوان نمی‌آید 

مده به شاهد دنیا، عنان دل زنهار / که این عجوزه عروس هزار داماد است 

ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن / تأثیر اختران شما نیز بگذرد

به خاک پای عزیزان که از محبت دوست / دل از محبت دنیا و آخرت کندم

در آن دستی نازک داشت : مهارت نداشت.

 حرفی به کارش بود : مشکلی داشت.

بُر خورده بودم : در میان جمع قرار گرفته بودم.

کمربند خود را تنگ‌تر بست : عزم و اراده‌ی بیشتری برای مبارزه یافت.

به همین طریق بود که پیرمرد به سادگی در میان ما زیست.
 

عالیه خانم می‌دید که پیرمرد چه پناهی برای خیل جوانان شده‌است.
 

اگر درها را به رویش نبسته‌ بودند، شاید وضع جور دیگری بود.
 

 شبی که آن اتفاق افتاد، ما به صدای در از خواب پریدیم.

دمادم درکش ای سعدی شراب صرف و دم درکش/ که با مستان مجلس درنگیرد زهد و پرهیزت
 

از در دل و اهل دل آب حیات/ چند نوشیدیّ و وا شد چشمهات
 

دلم خزانۀ اسرار بود و دست قضا/ درش ببست و کلیدش به دلستانی داد
 

به قیاس در نگنجی و به وصل درنیایی/ متحیرم در اوصاف جمال و روی و زیبت