شرکت در آزمون آنلاین فارسی 2 - درس نهم : ذوق لطیف | آزمون شماره 1319

حدیث جان بر جانان همین مثل باشد /که زر به کان بری و گل به بوستان آری

یک قطره ز آب شرم و یک ذره وفا /در چشم و دلت خدای داناست که نیست

آن دایه عقل و آفت عقل/ آن مونس جان و دشمن جان

طوفان تو شهرها شکست است / یک ده چه زند میان طوفان

تقدیر و قضا - خواست و اراده - صاحب ذوق و قریهه- لطیفه پرانی - احوال و انقلابات 

ملک الشعرا - صراحت و روشنایی - بالبداهه و ارتجالاً - راضی و مسرور - تهنیت و شادباش 

توأم با صباهت - طراوات و تازگی - دست حنابسته - پوزش . تغاضا - تفریح و شادی 

متاثر و ناراحت - امیر معزی - ذوق و سلیقه - تعمین زندگی مادی - متعصب و غیرتمند 

چون برانگیخت مرا رفت و چراغی بفروخت / بی اِبا همچو رفیقی که بود از اشباه

عقل غیر از تو ندیده است و نبیند دگری / گر بود آری از امثال و بری از اشباه

عاشق مهجور نگر عالم پرشور نگر / تشنه مخمور نگر ای شه خمار بیا

ارواح قدس جمله نمودار معنیم / اشباح انس جمله نگه دار پیکرم

شادمان، غیرت، نوعی پاپوش از جنس حصیر، خشنود
 

شادی، عصبانی، نوعی وسیلۀ جنگی، خوشی
 

شادی، غیرتمند، نوعی کفش با رویه ای دستباف، خشنود
 

شادمان، غیرتی، پارچه و کاغذی که بر چیزی پیچند، خوشی

فرخنده: مبارک/ متعصب: غیرتمند/ نکبت بار: شوم
 

فرط: بسیاری/ بی شائبه: معیوب/ لفاف: پارچه و کاغذی که بر چیزی پیچند

بذله گو: لطیفه پرداز/ مسرور: خشنود/ به نقد: در وضعیت موردنظر
 

شاب: برنا/ سبک سری: بی مسئولیتی/ دستخوش: بازیچه