شرکت در آزمون آنلاین فارسی 2 - درس دوازدهم : کاوه ی دادخواه | آزمون شماره 1977

حریف وحشت دل دیده حیران نمی گردد/گهر مشکل فراهم آورد اجزای دریا را

تا دل آزاده، برگ عیش در دامن نداشت/رعشه باد خزان، دستی بر این گلشن نداشت

چون کند اصرارو بد، پیشه کند/خاک اندر چشم اندیشه کند

خشم ماری است که سر کوفته می باید داشت/هرس موری است که در زیر زمین می باید

غریبان را دل از بحر تو خونست / دل خویشان نمی‌دانم که چون است

رضا به حکم قضا گر دهیم و گر ندهیم / ازین کمند نشاید به شیرمردی رست

خدنگ درد فراق اندرون سينه خلق / چنان نشست که در جان نشست سوفارش

لیکن سموم قهر اجل را علاج نیست / بسیار ازین ورق که به باد خزان برفت

خصمان در طعنه باز کردند / در هر دو زبان دراز کردند
 

یکی را به سر برنهد تاج بخت / یکی را به خاک اندر آرد ز تخت
 

چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب / که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
 

مخسب ای گنه‌کار خوش‌خفته خیز / به عذر گناه آب چشمی بریز  

حفظ معنی قدیم و پذیرفتن معنی جدید ـ حفظ معنی قدیم ـ تغییر معنی ـ تغییر معنی
 

حفظ معنی قدیم ـ حفظ معنی قدیم و پذیرفتن معنی جدید ـ حذف واژه ـ حذف واژه                             
 

حفظ معنی قدیم و پذیرفتن معنی جدید ـ حفظ معنی قدیم ـ حذف واژه ـ تغییر معنی
 

حفظ معنی قدیم ـ حفظ معنی قدیم و پذیرفتن معنی جدید ـ تغییر معنی ـ حذف واژه
 

بدیع‌الزمان فروزانفر، باذل مشهدی، مجد خوافی

غلامحسین یوسفی، مولوی، عبدالرّحمن جامی

غلامحسین یوسفی، باذل مشهدی، مجد خوافی

عبدالحسین زرکوب، مولوی، نجم دایه