شرکت در آزمون آنلاین فارسی 2 - درس دهم : بانگ جَرَس | آزمون شماره 638

گر هنرمند گوشه ای گیرد/کام دل ز هنر کجا باید

نیست باز آمدن فکر و خیال تو مرا/با رفیقان موافق سفر دور خوش است 

تلاش گوشه نشینی ز پوچ مغزی هاست/که خلوت تو همان پر هواست همچو حباب

اگر پای در دامن آری چو کوه/سرت ز آسمان بگذرد در شکوه

وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم / دل بر عبور از سد خار و ( خواره - خاره ) بندیم

از هر کران بانگ ( رهیل - رحیل ) آید به گوشم / بانگ از جرس برخاست وای من خموشم

وادی پر از فرعونیان و ( قبطیان - غبطیان ) است / موسی جلودار است و نیل اندر میان است

(فرض- فزز) است فرمان بردن از حکم جلودار / گر تیغ بارد گو ببارد نیست دشوار 

متمم ـ نهاد ـ مفعول
 

متمم ـ مفعول ـ مسند
 

مسند ـ مسند ـ مفعول
 

مسند ـ مفعول ـ مسند
 

شب فراق که داند که تا سحر چند است / مگر کسی که به زندان عشق دربند است (غنایی)

بر درِ ارباب بی مروّت دنیا / چند نشینی که خواجه کی به درآید؟ (تعلیمی)

ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می‌گشاید / آن‌که در دستش کلید شهر پر آیینه دارد (انقلاب اسلامی)

یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی‌کند / کسی به کوچه سار شب، درِ سحر نمی‌زند (غنایی)