شرکت در آزمون آنلاین فارسی 3 - درس 14: سی مرغ و سیمرغ | آزمون شماره 4847

مرا از این سفر معزور دارید که مرا با سیمرغ کاری نیست.

بهشت در برابر سیمرغ چون ذرّه در برابر خورشید است.

چه جای آن است که دست شاهان بگزارم و سرگردان شوم؟

آنگاه برای انتخاب راهبر و پیشوای خود قرئه زنند.

یک دو سه حرفی به لب آموخته / خاطر بس بی‌گنهان سوخته

سلام کردم و با من به روی خندان گفت / که ای خمار کش مفلس شراب‌زده

گر انگشت سلیمانی نباشد / چه خاصیت دهد نقش نگینی؟

پیاله بر کفنم بند تا سحرگه حشر / به می ز دل ببرم هول روز رستاخیز

صورت من، همه او شد، صفت او همه من / لاجرم، کس من و من نشنود اندر سخنم

چهره نتوانست شد با روی آتشناک یار / شمع از خجلت سر خود ز انجمن آخر گرفت

من ندانم تو منی یا من تویی / محو گشتم در تو و من گم شدم

چون برون آمدی ز جان و ز جای / پس ببینی خدای را به خدای