شرکت در آزمون آنلاین فارسی 3 - درس 13: خوان هشتم | آزمون شماره 1000

برخیز و به جام باده کن عزم درست

ز آب صافی او غبطه می خورد کوثر

پس آنگهش ز کرم این غدر به لطف بپرس

خرابی ها، عمارت ها به هر جا

سه ، دو

سه ، یک

چهار ، یک

چهار ، دو

خان کاکا گفت: اطلاع دقیق دارم که جلوتان را می‌گیرند. آن وقت کشت و کشتار می‌شود.

گفتید: «به‌به! احمد جان موحدی!» تعجب کردم که هنوز فامیلیم را از یاد نبرده‌اید.

مرحوم حاج ملا هادی سبزواری مقامی بلند و شاخص داشت.

آقای مصطفی خان با کمال متانت تعارفات معمولی را برگزار کرد.

هوا را از من بگیر اما خنده‌ات را نه (شیللر) - داستان کباب‌غاز (محمدعلی جمال‌زاده)

منطق‌الطیر (عطار) - مسافر (پابلو نرودا)

تیرانا (مهرداد اوستا) - در حیاط کوچک پاییز در زندان (محمدابراهیم باستانی پاریزی)

فی حقیقة العشق (سهروردی) - مثل درخت در شب بارانی (محمدرضا شفیعیِ کدکنی)

اعتماد و تکیه گاه/ ناورد و نبرد

گُرد و خاک /پهلو و کنار

خداوند و صاحب/ تهمتن و قوی هیکل

تک‌ و ته/غدر و حیله