شرکت در آزمون آنلاین فارسی 2 - درس یازدهم : یارانِ عاشق | آزمون شماره 1828

ای حیات عاشقان در مردگی / دل نیابی جز که در دل بُردگی

عشق‌بازی چیست سر در پای جانان باختن / با سر اندر کوی دلبر، عشق نتوان باختن

گر سر نهم به پای تو عین سعادت است / ور جان کنم فدای تو جای خجالت است

عشق را خواهی که تا پایان بری / بس که بپسندید باید ناپسند

در کوی عشق باشد جان را خطر اگرچه/ جایی که عشق باشد، جان را خطر نباشد
 

تا پیر نشد مرد نداند خطر عمر/ تا مانده نشد مرغ نداند خطر بال
 

در ره پرخطر عشق بتان بیم سر است/ بر حذر باش در این راه که سر در خطر است 
 

کنون میر پیشم ندارد خطر/ گر آنگه خطر داشتم پیش میر
 

شب فراق که داند که تا سحر چند است / مگر کسی که به زندان عشق دربند است (غنایی)

بر درِ ارباب بی مروّت دنیا / چند نشینی که خواجه کی به درآید؟ (تعلیمی)

ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می‌گشاید / آن‌که در دستش کلید شهر پر آیینه دارد (انقلاب اسلامی)

یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی‌کند / کسی به کوچه سار شب، درِ سحر نمی‌زند (غنایی)

از پاریز تا پاریس- دری به خانه‌ی خورشید- سانتاماریا

بخارای من ایل من- مثل درخت در شب بارانی- ارمیا

بخارای من ایل من- دری به خانه‌ی خورشید- سانتاماریا

از پاریز تا پاریس- مثل درخت در شب بارانی- ارمیا

۴

۵

۶

٧