شرکت در آزمون آنلاین فارسی 2 - فارسی 2 | آزمون شماره 8361

دیده شبنم از آن بر رخ گل آسوده است / که خبردار ز رخساره گلفام تو نیست

مشو چو ماه تمام از شکست خود غافل / که غیر نقص در این انجمن کمالی نیست

در صبح ازل سیر کنم شام ابد را / کوته‌نظری پرده بینایی من نیست

چون کشتی طوفان‌زده آرام ندارم / هرچند که عاشق به شکیبایی من نیست

ای مهربان تر از برگ در یوسه های باران / بیداری ستاره در چشم جویباران (مضاف الیه)

آیینه نگاهت ، پیوند صبح و ساحل / لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران (مسند) 

گفتی به روزگاران مهری نشسته گفتم : / بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران ( مفعول)

پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند / دیر از  زندگی را زین گونه یاران(مسند)

ملامت و هیاهوی مردم- تدریس و وعظ- ضیعتک حلال

مسرّت و بذله­ گویی- میثاق مؤکّد- ضبط کردن

حَسّم و مطربان-غوز کردن-غرامت زده

رقعه نشستن-صعب و سخت-قونیّه و حلب

رخت در روشنی برد آب آتش/ ولی در چشم ما آبی است روشن
 

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را / به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
 

زان می که ریخت عشقت در کام جان سعدی/ تا بامداد محشر در سر خمار دارم
 

تا شاهد جمالت ، مستور باشد از من/ اشکم میان مردم ، رسوا بود همیشه