شرکت در آزمون آنلاین عربی،زبان قرآن 3 - درس سوم

عیّن الخطأ حسب ما بین القوسین:

﴿ما الحیاة الدنیا إلاّ لعب و لهو﴾. (اسلوب الحصر)

لا توجَد فی هذه السّاعة سیّارة تنقلنا إلی الجامعة إلّا الحافلة. (اسلوب الاستثناء)

لم یفهم بعض الطّلّاب تاریخ بلادنا الماضی. (یوجد فی هذه الجملة فعل یُترجم مضارعاً)

﴿لن تنالوا البِرّ حتّی تنفقوا ممّا تحبّون﴾ (یوجَد فی هذه الایة فعلٌ یعادل المضارع التزامیّ بالفارسیّة)

«إنّی أعتقد أنّ الفکرة الواحدة إذا طرحها ألف کاتب أصبحت ألف فکرة»:

أعتقد: فعل ماضٍ، للمتکلّم وحده، مزید ثلاثی (مصدره علی وزن «افتعال»)، معلوم/ جملة فعلیّة فی محلّ الخبر!

الواحدة: اسم، مفرد، مؤنث، من الأعداد الترتیبّیة، معرّف بأل/ صفة لموصوف «الفکرة»!

ها: اسم، ضمیر متّصل، للغائب، معرفة / مفعول!

أصبحت: فعل من الأفعال الناقصة، ماضٍ، مزید ثلاثی من باب إفعال/ لیس له فاعل و مفعول!

عيّن الخطأ: لماذا كان صيد الأسماك من أهمّ المِهَن من قديم الزمان للإنسان؟

لأنّ السمک کان ثروةً طبيعية يَجدها النّاسُ في الطبيعة!

لأنّهم كانوا يَملؤون ساعاتِ فراغهم بالاشتغال بهذا العمل!

لأنّه كان سهلاً للإنسان أن يَحصل عليه ليرفع حوائجه به!

لأنّ صيد الأسماك لا يَسدّ جوعَه فقط بل يُساعده على إدارة حياته!

« أنت تعطينا الحرارة و الضياء كشمس جذوتها مستعرة، لذلك تنمو أزهاز أفكارنا و هي تزيننا !» :

تو چون خورشیدی که اخگر آن فروزان است به ما گرما و نور می بخشی، بدان سبب شکوفه های افکار ما می رویند و آنها ما را زینت می دهند !

وجود تو شعله های فروزان خورشیدی است که به ما گرما و نور می بخشد، تا بخاطرش در حالی که ما را زینت می دهند، افکارمان شکوفا شود !

تو خورشیدی هستی که با شعله های فروزان خود گرما و نوری به ما عطا می کند، که بخاطر آن شکوفه های فکر ما رشد می کند در حالی که با آن مزیّن می شویم!

وجودت چون خورشیدی است که اخگرش فروزان می باشد و گرما و نورش به ما عطا می شود، بدین سبب شکوفه های فکر ما رشد کرده بدان مزیّن می شویم!

عیّن الصحیح:

قلتُ لأبي: لن أعود إلّا بحلّ مناسب لمشاکلي: به پدرم گفتم: تنها با راه حلّی مناسب برای مشکلاتم باز خواهم گشت!

لم اُلاعب إخوتي إلّا الأکبر منهم: فقط با برادر بزگترم بازی کردم!

کنتُ أستطیع ألّا اُواصل أعمالي الصعبة ولکن لم أفعل ذلك: می‌توانستم تنها به کارهای سختم ادامه دهم اما آن را انجام ندادم!

قد سمعنا أنّ لکلّ مرضٍ دواء إلّا الموت: شنیده‌ایم که فقط مرگ مرضی است که دارویی ندارد!

شرکت در آزمون آنلاین عربی،زبان قرآن 3 - درس سوم | آزمون شماره 269