شرکت در آزمون آنلاین فارسی 2 - درس دوازدهم : کاوه ی دادخواه | آزمون شماره 1122

چو کاوه برون آمد از پیش شاه/بر او انجمن گشت بازارگاه

سوي لشکر آفریدون شدند/ ز نیرنگ ضحّاك بیرون شدند

هم آن گه یکایک ز درگاه شاه/برآمد خروشیدن دادخواه

همی رفت پیش اندرون مرد گُرد/ سپاهی بر او انجمن شد نه خرد

نماز شام غریبان جو گریه آغازم/ به مویه های غریبانه گریه پردازم

یکی دریای ژرف است این که هرگز /نرسته ست از هلاکش یک سفینه

معده شد شعله خوار صد دوزخ/مطیع یخ فروش صد یخچال 

از آن مرز کس را به مردم نداشت/ ز ناهید مغفر همی برفراشت

 از آن پس چنین گفت با موبدان / که ای پرهنر نامور بخردان (روحانیان زردشتی ـ مخفف بی‌خرد)

 یکی محضر اکنون بباید نوشت / که جز تخم نیکی سپهبد نکشت (دفترخانه ـ فرماندار سپاه)

بدو گفت مهتر به روی دژم / که بر گوی تا از که دیدی ستم؟ (بزرگ‌تر و مجازاً شاه ـ خشمگین)

 ز بیم سپهبد همه راستان / بدان کار گشتند همداستان (درستکاران ـ داستان گفتن با یکدیگر)

 بیاوری ـ واسطه ـ آشپز ـ حساب پس دادن ـ فریاد سر دادن
 

بی‌گمان ـ شفیع ـ آشپزخانه ـ حساب پس دادن ـ طلب یاری کردن
 

بیاوری ـ میانجی ـ آشپز ـ حساب و کتاب کردن ـ طلب یاری کردن
 

 بی‌گمان ـ میانجی‌گری ـ آشپز ـ حساب پس دادن ـ طلب یاری کردن