شرکت در آزمون آنلاین فارسی 1 - فارسی 1 | آزمون شماره 15629

بُخلش جایی رسیده کاو نگذارد / شوخ به گرمابه‌بان و موی به حجَام

بر مصطفی بهرِ رخصت دوید / از او خواست دستوری اما ندید

فروتن بود هر که دارد خرد / سپهرش همی در خرد پرورد

هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست / ما به فلک می‌رویم عزم تماشا که راست

گرته

غارب

کلّه

وقب

عقلم از غمزه‌ی آن چشم سیاه اندیشد / زانکه هشیار بود بر حذر از مردم مست

گفتمش دور از تو در چشم جهان‌بین نور نیست / گفت باور می‌توان کرد این سخن پر دور نیست

هر دو ابروی تو طاقند به خوبی لیکن / کاکلت آمده در حسن از ایشان بر سر

در صدف گوهر جدا باشد ز آغوش صدف / وصل هجران است هر جا دورباشِ ناز هست

حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود / قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد

شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی / دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد

رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت / مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد

مرا روز ازل کاری به‌جز رندی نفرمودند / هر آن قسمت که آن‌جا رفت از آن افزون نخواهد شد