ابن سینا، فیلسوف بزرگ ایرانی، در آثار خود به ویژه در "الاشارات و التنبیهات" و "الشفا" به تفصیل به بحث مغایرت وجود و ماهیت پرداخته است. او وجود (وجود داشتن) را امری واقعی و خارجی می داند که بر ماهیت (چیستی) چیزی عارض می شود.
به عقیده ابن سینا، وجود و ماهیت دو مفهوم مجزا هستند. ماهیت به چیستی و ذات یک شیء اشاره دارد، در حالی که وجود به واقعیت داشتن آن شیء اشاره دارد. برای مثال، ماهیت انسان شامل ویژگی هایی مانند "حیوان بودن" و "ناطق بودن" است، در حالی که وجود انسان به این اشاره دارد که انسان در خارج واقعیت دارد.
- وجود، امری زائد بر ماهیت است.
- وجود، عَرَضی برای ماهیت است.
ابن سینا با طرح این نظریه، پایه های فلسفه اسلامی را شکل داد و تأثیر عمیقی بر فلسفه قرون وسطی در اروپا گذاشت.