داستان بازرگان و پسران حکایت مرد بازرگانی است که ثروت زیادی داشت و سه پسر داشت. پسران او بسیار تنبل و بیکاره بودند و فقط به فکر خوشگذرانی بودند. پدرشان از دست آنها ناراحت بود و تصمیم گرفت آنها را آزمایش کند.
او وانمود کرد که تمام ثروتش را از دست داده است. پسرانش او را رها کردند و به دنبال کار گشتن. پسر اول به شغل خواربارفروشی و پسر دوم به کار در کاروانسرا مشغول شد. پسر سوم که بسیار تنبل بود، نتوانست کاری پیدا کند و به دزدی روی آورد.
- پسر اول با کار سخت و تلاش توانست مغازه خواربارفروشی را رونق دهد.
- پسر دوم با کمک به مسافران و تلاش در کاروانسرا موفق شد.
- پسر سوم به دلیل تنبلی و دزدی به زندان افتاد.
پدر فهمید که تنبلی و بیکاری باعث نابودی پسر سوم شده است. او دوباره ثروتش را به پسرانش بخشید و به آنها نصیحت کرد که کار و تلاش رمز موفقیت است.
این داستان به ما میآموزد که تلاش و کار کردن بسیار مهم است و تنبلی و بیکاری میتواند به شکست و نابودی منجر شود.