آزمون آنلاین فارسی 2 - درس شانزدهم : قصّه ی عینکم | آزمون شماره 870

استعاره، تشخیص، تلمیح، تضاد

مجاز، جناس تام، تضاد، تلمیح

ایهام، استعاره، جناس تام، پارادوکس

مجاز، ایهام، تشخیص، پارادوکس

آن چه زر می‌شود از پرتوی آن قلب سیاه / کیمیایی است که در صحبت درویشان است
 

نماز در خم آن ابروان محرابی/ کسی کند که به خون جگر طهارت کرد
 

به فقر از دو جهان می‌توان غنی گردید / خوشا سری که شود خاک پای درویشی

 

سیل اشک ار بکند خانه مردم ، نه عجب / کز غمت گریه کنان ، چشم تری نیست که نیست

عشق شوری در نهاد ما نهاد / جان ما در بوتۀ سودا نهاد
 

نگارینا دلم بردی فسون‌خوانی مکن چندین / زبان من فروبستی زبان‌دانی مکن چندین
 

ملت عشق از همه دین‌ها جداست / عاشقان را ملت و مذهب خداست
 

دنیا به مثل چو کوزه زرین است / گه آب در او تلخ و گهی شیرین است