نمونه سوال عربی، زبان قرآن 2 (ویژه انسانی) - درس پنجم | استاد

چه خیانت بزرگی است که به برادرت حدیثی بگویی که او حرفت را راست بداند اما تو به او دروغ بگویی 

بزرگترین خیانت است که به برادر خویش حرفی را بزنی که او تو سخنت را باور کند در حالی که تو به او دروغ بگویی

خیانتی بزرگ است که به برادر خود سخنی بگویی که او سخن تو را باور کند در حالی که تو به او دروغ گفته باشی! 

خیانتی بزرگ است که به برادرت حرفی بزنی که او سخنت را باور کند در حالی که تو دروغ گفته باشی! 

أقرأ کتاباً یُساعدني کثیراً في فهم نصّ الدّروس: کتابی می خوانم که به من در فهم متن درس ها بسیار کمک کند!

أهدیتُ إلی أخي کتاباً قد کُتبت حول طُرُق تقویة الذّاکِرة: کتابی را به برادرم هدیه دادم که دربارۀ راه های تقویت حافظه نوشته شده بود!

شاهدتُ مُزارعاً قد زرع أشجاراً التّفّاح الجمیلة في مزرعته: کشاورزی را دیدم که درختان زیبای سیب را در مزرعۀ خود کاشته بود! 

فحص الطّبیبُ رجلاً یشعر بألم شدید في رِجله الیُمنی: پزشک مردی را معاینه کرد که درد شدیدی را در پای راستش احساس می کند!

ذاکرتي ضعیفةٌ و أنا لاأتذکّر ذکریات أیّام صغري!

أحسن أخي إلی رجل یشتغلُ في ذلک المصنع!

کانَ أولادُ جارنا یلعبونَ بالکرة قربَ منزلهم!

لم أُسافر في هذه السّنة إلی أيّ مکان بسببِ مرضِ أبي!

تقدّمنا في علوم مختلفة لتصير قدرتنا كاملة!
 

التعنّت هو طرح سؤال صعب بهدف إيجاد مشقّة!
 

من يعمل أعمالاً حسنة يرى نتيجتها مستقبلاً!
 

قام الأستاذ بتعليم طلّاب یستمعون إلی كلامه بدقّة!

 

صدمتنی فی الشارع سیّارة کانت صغیرة جدّاً!

ویل لأمّة لاتنتَج و تملأ بطنها من إنتاجات الأجانب!

إنّ للشمس فوائد جمیلة یجب علینا أن نعرفها!

 فی هذه المدرسة صفّ تدرس تلامیذها بجدّ !